با ثبت نام در این سایت میتوانید درآمد دلاری داشته باشید و در هر ساعت حدود 80 دلار بهتون میده
این سایت تبلیغاتی هست و بابت دیدن آگهی ها بهتون پول میده اگه دست به تایپتون خوب باشه تا ساعتی 150 دلار میده من امتحان کردم و 150 دلار گرفتم
من جزئیات رو براتون توضیح میدم تا شما هم درآمد تونو شروع کنید
الان میپرسین چرا من دارم به شما میگم جوابش اینه که یکی دیگه از مزایای این سایت اینه که هر کسی رو معرفی کنی بهت جایزه میده
حالا روال کار به چه صورته ؟
ابتدا ثبت نام کنید
آموزش و بقیه مراحل در ادامه مطلب
ادامه مطلبهمه میخواهند یک نفر بیاید و با یک دستور طلایی آنها را از فقر نجات دهد .
مثلا بگوید از امروز هر روز صبح برخیزید و این کار را بکنید ظرف مدت یکسال میلیونر میشوید ! یا تبلیغاتی ازاین قبیل :
با روزی ۲ ساعت کار در اینترنت روزی ۱ میلیون تومان به دست آورید .
درآمد میلیونی از اینترنت فقط با کلیک کردن در اینترنت
کسب درآمد واقعی از اینترنت ماهیانه ۱۰۰ میلیون تومان
اگر اغراق نکنیم این فکر حداقل یکبار به ذهن شما رسیده .
شما در طول روز به افرادی بر میخوید که همیشه از کمبود وقت گله و شکایت میکنند . البته شاید با نگاهی به خودتان هم متوجه شوید که این معضل کمبود وقت گریبان شما را هم گرفته است .
حال این سوال پیش می آید که آیا واقعا زمان محدود است ؟ و ما به تمام کارهایمان نمیرسیم ؟
چند سال پیش از سردرد شدیدی رنج میبردم و اصلا فکر نمیکردم که میگرن دارم همیشه تصورم این بود که سردرد شدیدی دارم و باید مسکن بخورم تا دردش برطرف بشه ، بعد ها فهمیدم که به این نوع سردرد ها میگرن میگن . !
وقتی در موردش تحقیق کردم دیدم که علل مختلفی داره م متاسفانه درمانی هم نداره .
این بسیار برای من ناراحت کننده بود . چون دردش به حدی بود که حالت تهوع پیدا میکردم و نهایتا منجر به تهوع میشد . دکتر گفت : بدن در مقابل فشار درد زیاد رفلکس نشون میده و یکیش هم تهوعه .
بسیار ناراحت بودم و بیشتر به این دلیل که درمانی نداشت راه های مختلف توی اینترنت رو هم امتحان کردم ولی فایده نداشتو بدتر از همه اینکه فهمیدم ارثی هم هست !
چاره ای نداشتم یا باید تسلیم میشدم و درد رو تحمل میکردم ، یا اینکه تسلیم نشم و راه درمانش کنم . خب طبق معمول تسلیم شدن که تو کت من نمیرفت بنابراین تصمیم گرفتم مبارزه کنم و پیروز بشم . همان گونه که به بیماری اگزما غلبه کردم .
تصمیم خودمو گرفتم و خودمو آماده کردم تا به جنگ این مرض لاعلاج برم و اونو مغلوب کنم . چند روز بعد درد سراغم اومد و سردرد من شروع شد منم کوتاه نیومدم و مرتب با خودم میگفتم که : من از تو قویترم و به زودی تو را از بین خواهم برد . درد لحظه به لحظه بیشتر میشد و به قدری شدید شد که دیگه چشمام رو هم نمیتونستم باز کنم !
کم کم حالت تهوع بهم دست داد و خودمو مجبور کردم که جلوی تهوع رو بگیرم و این بسیار دردناک بود . شدت درد از حد گذشت چون مسکن استفاده نکردم دردش رو چند برابر حس میکردم … اونقدر بهم فشار اومد که دیگه رو زانوهام خم شدم و حتی سرپا نمیتونستم بایستم . دیگه زانو زدم و در این حالت سرمو بالا گرفتم تا شاید درد کمتر بشه . مرتب تکرار میکردم که من از تو قویترم و به زودی تو را از بین خواهم برد . خیس عرق شده بودم چشام از شدت درد پر اشک شده بود و از کنار صورتم پایین میچکید . دیگه داشتم کم میاوردم ولی تسلیم نشدم … اگه بگم به حد مرگ رسیدم دروغ نگفتم اما کم نیاوردم و ایستادگی کردم
بعد از سپری شدن دقایقی مرگبار حس کردم که درد داره کم کم از شدتش کاسته میشه و همینطور که میگذشت درد هم کمتر میشد، تا اینکه تونستم چشمام رو باز کنم .
بعد از چند دقیقه تونستم رو پاهام بایستم اما هنوز زانوهام میلرزید …. احساس ضعف شدیدی داشتم رفتم و چند دونه خرما خوردم تا ضعف بدنم از بین بره ، وقتی جلوی آینه خودمو دیدم وحشت کردم رنگم مثل ماست سفید شده بود .
اما دیگه از سردرد خبری نبود . یه دوش گرفتم خیلی سرحال تر شدم بعد از اون روز دیگه سردرد ها با فاصله اتفاق میافتاد . اوایل هر دو هفته میومد سراغم البته نه به شدت گذشته ، در حد یه سردرد معمولی بعد شد هر چند ماه یه بار و الان چند سالی میشه که دیگه سردرد نشدم …
وقتی تسلیم نشید و با بیماری مقابله کنید ، میتونین هر مرضی رو از بین ببرین حتی سرطان !
بدن ما قابلیت شفای همه مرضها رو دار خودش داره فقط باید اونو فعال کنین … این خاصیت اشرف مخلوقات هست که بتونه فقط و فقط با باور های درست ذهنی مرض رو از بین ببره
همه میگفتن که میگرن درمان نداره چه برسه به اینکه ارثی هم باشه … اما من باور نکردم و تسلیم نشدم و نتیجه اش هم این شد که اونو از پا درآوردم شاید باور نکنین هنوز برادر و خواهر من از میگرن رنج میبرن و با توجه به اینکه دیدن که من بدون مصرف قرص و داروی خاصی فقط با ذهنم اونو از بین بردم ، اما باز هم نمیتونن که این مرض رو از بین ببرن ….
هیچوقت خودتونو دست کم نگیرین . شما قدرتمند ترین موجود عالم هستین . یادتون نره که روح خدا در کالبد شماست … پس شما قدرت خدایی دارین … اونو فعال کنین … و از زندگیتون لذت ببرین …
گاهی وقت ها باید جلوی بعضی از اتفاقات را گرفت . بدترین کاری که یک نفر می تواند در مود ما بکن ، اینست که وارد محدوده ذهنی ما بشود.
ما خواسته یا نا خواسته اسیر بعضی از طرز تفکرات اطرافیان می شویم . هر چه نزدیک تر تاثر گذارتر .
ذهن و مغز شما مکان بسیار محرمانه ایست که هیچ کس به جز خودتان نباید به آن دسترسی داشته باشد .
اتاق فرمان زندگی شما ذهن است پس مراقب باشد که کنترلش فقط دست خوتان باشد نه کس دیگر .
تله ها :
پدرم گفته ، مگه میشه رو حرف پدرم حرف بزنم ؟
دلم برای مادرم می سوزه نمی تونم روشو زمین بندازم …
شوهرم اگه بفهمه غوغا به پا می کنه
همسرم رو دوست دارم نمی خوام آزرده بشه …
بچم حساسه اگه این کار رو نکنم تو روحیه اش تاثیر میزاره
و هزار تا بهانه دیگر …
اگر زندگی و سرنوشت برایتان ارزش دارد به خود بیایید و این افکار زنگ زده را دور بریزید .
اسب ها از خود اختیاری ندارند و کنترل آن ها به عهده سوار کار است .
خود را در آینه ببینید ،آیا شما هیچ شباهتی به اسب می دهید . ؟
آیا می خواهید مانند حیوانی چهارپا شما را کنترل کنند ؟
مسلم جوابتان منفی خواهد بود
همین امروز یا همین حالا اقدام کنید .
این چیزیست که باید با خود تکرار کنید .
بهترینم هستی اما اجازه نداری رویاهایم را خراب کنی . مرا از هدفم دور کنی . جوانیم را به باد بدهی .
………………….
بعضی وقت ها نباید سخت بگیری ، نباید پیله کنی … فقط باید رها کنی …
بگذار تا کائنات مورد دلخواهت را بیابد و تو را غافلگیر کند .
هر چه میخواهی درخواست کن … فهمیدی ؟ هر چه میخواهی هر چیزی که فکر میکنی نیاز داری درخواست کن.
به بزرگی و کوچکی خواسته ات نگاه نکن و مهمتر اینکه به روش چگونه برآوردن خواسته ات هم فکر نکن .
روش برآوردن خواسته ات به عهده کائنات است . مرگ من تو کار کائنات دخالت نکن…
گاهی از بالا نگاه کن … بگذار چشم هایت به دیدن دنیای بزرگتر عادت کند آنوقت خواهی فهمید که مشکل یا خواسته ات برای کائنات بسیار بی مقدار است .
ما در ظرف زمان و مکان محدود شده ایم … میدانی که این ها برای کائنات معنایی ندارد …
هر آنچه بخواهی در دم آماده است تا در خدمت تو باشد … در های ذهنت را بگشای و خود را محدود نکن
قدرتمند چون یک حس خوب !
وقتی درخواستی داری به خودت و محدودیتت فکر نکن … وظیفه تو فقط درخواست است و بس …
اوست که میداند کی و چگونه خواسته ات را برآورده کند . تنها وظیفه تو درخواست است … بدان که دقیقا چه می خواهی
آنگاه از خداوند درخواست کن … به محض درخواست تو ، کائنات فعال میشود . و در پی خلق خواست هات روانه میشود.
صبر بایدت تا به بهترین نحو و سودمندترین شکل ممکن خواسته ات را در آغوش بگیری …
در این راستا فقط حس خوبت را حفظ کن و مطمئن باش که او را دریافت میکنی …
همه ما در برحه هایی از زندگی به این فکر می کنیم که راه های رسیدن به موفقیت چیست ؟
چرا بعضی از مردم موفق هستند و بعضی دیگر با توجه به تلاش زیاد موفق نمی شوند ؟
چرا هر چی سنگه به پای لنگه ؟
چرا فلانی اینقدر بد شانسه ؟
شهود همان وحی الهی است . گاهی اوقات انجام کاری یا دیدار دوستی یا تصمیمی در مورد کسب و کارتان به ذهنتان میرسد .
یا به روایت عامیانه به دلتان می افتد که کاری را انجام دهید .
این همان وحی یا شهود است .
شما به دلیل ارسال ارتعاشات به کائنات آماده دریافت چیزی می شوید و برای دریافت آن چیز باید کاری را انجام دهید .
فکر آن کار که به ذهن شما راه می یابد همان وحی یا شهود است .
هر کس در دنیای خودش زندگی می کند و متاسفانه یا خوشبختانه این دنیای شما فقط مال خودتان است و بس .
هیچ کس نمی تواند تا خودتان نخواهید دنیای شما را تسخیر کند .
خب این خوب است یا بد ؟ این کاملا بستگی به شما دارد اگر به کسی اجازه دخالت ندهید هیچکس نمیتواند وارد دنیای شما یا همان ذهن شما شود .
پنج شنبه بود میخواستیم بریم یه دوری بزنیم . بچه ها گفتن بریم امام زاده شاهزاده عباس !!!
تا حالا نرفته بودیم و نمیدونستیم چجور جایی هست خب بدم نبود هم تفریح بود هم زیارت .
بارو بندیل رو بستیم و راه افتادیم توی جاده اصلی که مشکلی نداشتیم اما وقتی افتادیم تو جاده خاکی چون بلد نبودیم باید مرتب می پرسیدیم و جالب این بود که راه های فرعی زیادی از جاده خاکی اصلی شاخه شاخه میشد .
و ما نمیدونستیم که کدومو بریم . خلاصه پرسون پرسون رسیدیم شاهزاده عباس !
جای با صفایی بود درختان زیبا و رودخانه ای که پر از آب بود ! وسط کویر یه همچین رودخانه ای واقعا جای تعجب بود .
فرش انداختیم و جاتون خالی چایی و میوه و … خلاصه ظهر ناهار رو هم خوردیم با بچه ها رفتیم کوه نوردی
کلی خوش گذشت . خلاصه دم دمای عصر دیگه جمع کردیم و زدیم به جاده …
خانمم گفت حیف کاش بساط آش رو آورده بودیم و یه آش درست و حسابی میزدیم .
خیلی دلم گرفته بود از همه کس و همه چیز بدم میومد تو تنگنای سختی بودم قلبم فشرده شده
بود با خودم گفتم خدایا این چه حال خرابیه که من دارمیه حس خیلی بد تو وجودم بود . از همه چیز بریده بودم ….
خلاصه دنبال یه بهانه خوب میگشتم که حالمو خوب کنه توی اینترنت دور دور میکردم تا به یه عنوان جذاب رسیدم
درباره این سایت